صد چو عالم در نظر پیدا کند
چون که چشمت را به خود بینا
کند
خداوند بندگانى دارد که آن ها
دل هایشان را از سیاهى و زنگارها مى زدایند، اعضا و جوارحشان را از گناه محفوظ و
مصون مى دارند و قلب خویش را آن گونه مصفا مى کنند که آینه تمام نماى صفات خدایى
شده و دل ، یکدله کرده ، تقدیم پرورگار مى کنند. آن ها که منازل و مراحل را با
مراقبت و مجاهدت پشت سر مى گذرند و از خانه دل بسوى کعبه خدا هجرت مى کنند و مصداق
این آیه شریفه مى شوند که :
و خداوند
براى چنین بندگانى ، تحفه ها و هدایایى دارد که در زبان ما ندیدگان و نچشیدگان جاى
نمى گیرد.
امام سجاد (ع ):
هر کس را دو چشم سر و باطن است که با آن غیب ها را مى بیند و چون خداوند به بنده اى اراده خیر فرماید چشم هاى باطن او را مى گشاید.
آرى !
خداوند چشم هاى باطن آنان را مى گشاید و مى بینند آن چه را مردم نمى بینند و مى
شنوند آن چه را که دیگران نمى شنوند.
با سیرى که در عالم آفاق و انفس دارند
خداوند دریچه هایى را بر سینه هایشان مى گشاید و آن ها از آن منظر به حقایق عالم مى
نگرند، حجاب هاى ظلمانى از قلب هایشان زدوده مى شود و چشم دلشان خیره در تماشاى
عظمت و جلال الهى مى شود:
هنگامى که مرا دوست داشت ، من هم
او را دوست مى دارم و هم محبوب دیگرانش مى کنم و چشم دل او را براى تماشاى عظمت و
جلالم باز مى کنم .
واین هم حدیث حالشان :
آن که واقف گشت بر اسرار هو
سر مخلوقات چبود پیش
او
آرى ! آن که بدان جا مى رسد که در
آیات و اسماء و صفات حق به سیره و نظاره مى نشیند، پرده هاى ملک و ملکوت برایش کنار
مى رود و به عالم اسرار راه مى باید، آگاهى او بر احوال مخلوقات و بندگان خدا و
دانستن ضمیر و افکارشان برایش چه سهل و آسان است که خداوند فرموده :
فلا اخفى
علیه علم خاصه خلقى
پس علم هیچ یک از خواص خلق خود را بر او پوشیده نگذارم .
و این بصیرت و احاطه بر باطن انسان ها، نه بدان معنى است که عارف مى خواهد به حریم قلب انسان ها نفوذ کند و یا از این کار حظى نصیب او شود، بلکه گاهى باید این گونه تلنگرى به قلب انسان ها زده شود و این خود نوعى از هدایت و دستگیرى مردان خداست .
و چه بیچاره اند آن ها که از سر هواى نفس
و ذوق جاه و انا الاعلى کردن دنبال علوم و ریاضت هایى
مى روند که به این قدرت ها دست یابند.
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
و تفاوت است بین آن که مقصد و غایت
آمالش ، تسخیر قلوب دیگران باشد و آن کس که هدفش خداست و در این مسیر بصیرت هایى به
او مى دهند که :
هرگز از او دل ربایى نمى کند و هرگز بى جا آن را به کار نمى برد
و هرگز حریم شکنى نمى کند.
آرى !
هر کس به تماشایى رفته ست به
صحرایى
اما:
ما را که تو منظورى خاطر نرود جایى ...
مرحوم ایت الله محمد جواد انصارى میفرمایند:
همه چیز نور داره اگر نورش در آن شخص باشه حقیقت داره وگرنه مدعى است ، علم ، مرجعیت ، عبادت و... همه نور خاص خودشان را دارند.
و خوشا به حال صادقان ! در هر نشان و لباسى !
بارقه اى که بزرگان را به این عرصه پر ماجرا کشاند فقط براى قلب انها نبود که براى من و تو نیز این نفحات مى وزد. باید دلمان بیدار باشد تا آن را بربائیم و آن گوهر مقصود را دریابیم .
بسم الرب الحسین
دلم خیلی تنگه... به پا کردند در ماه خدا شور محرم را...
ببخشید که ماه رمضونی به روز نکردم.
دلم اینجا گیر بود
محرم۸۸
پ.ن۱:ما که به سوزیم وگدازیم دل به عشق اقامون میبازیم
اگه از دنیا بریم بشیم بهشتی تو بهشت بازم حسینیه میسازیم
پ.ن۲:مرد میخواست این خیمه رو بعد هفت اقام جمع کنه.من که مردش نبودم...
پ.ن۳:..
اگر گیری وضو با اب زمزم
اگر سجاده گردد عرش اعظم
اگر گویی اذان بر بام افلاک
گر از تکبیر گردد سینه ات چاک
اگر ضرب المثل گردد خضوعت
به حمد و قل هوالله در رکوعت
اگر...
اگر گردی شهید اندر تشهد.
مبادا بر نماز خود بنازی
علی را گر نداری بی نمازی
شهر کوفه تنها و ساکت در آغوش شب نوزدهم ماه مبارک رمضان خفته بود.
کاش گردد ز سماء صاعقه نازل امشب کاش از پنجه غم پاره شود دل امشب
یا سر راه بگیرید به قاتل امشب یا علی را بنشانید به منزل امشب
اسمان ناله خدا را ز دل تنگ بزن شیشه عمر قدر را ز فضا سنگ بزن
کوفه اتش به خود از بردن این ننگ بزن حلقه در به کمر بند علی چنگ بزن
مرغکان سخت بمنقار عبایش گیرید
ورنه فردا همگی نوحه برایش گیرید
مضهر صبر خدا داده ز کف تاب امشب چه به تعجیل رود جانب محراب امشب
چشم خود پور مرادی زده بر خواب امشب تا به تیغش دهد از خون علی اب امشب
امشب از اشک رود هستی عالم بر اب
مسجد کوفه بخود ای و علی را دریاب
شده نزدیک که طوفان همه جا را گرد زلزله قامت ارکان هدی را گیرد
موج خون دامن محراب دعا را گیرد یک نفر نیست ره شیر خدا را گیرد
منبر و مسجد و محراب بر ارید خروش
اخر ای مسجدیان از چه نشستید خموش...
پ.ن:امیر المومنین ای شاه مردان...
پ.ن:علی جان اگر خارم کنار گل نشستم...
پ.ن:خیلی دلم گرفته خیلی دعام کنین
مژده اى دل نور چشم مرتضى آمد، خوش آمد |
روز میلاد امام مجتبى آمد، خوش آمد |
غم مخور اى دل در ماه دعا و استجابت |
بهر تاثیر دعا روح دعا آمد، خوش آمد |
مولود رمضان
ان سال ، سال سوم هجرت بود، رمضان در
ان سال ابهت دیگرى داشت چرا که نیمه ان به میلاد با شکوه کودکى شش ماهه بشارت
میداد.
او اولین فرزند این خانه است که هم اکنون چشم حق بین به حقایق جهان گشوده است و
لبهاى پیامبر (ص ) و على علیه السلام و فاطمه علیها السلام را شکوفا نموده است
.
با میلاد منورش ، جبرئیل از آسمان بر زمین مى آید، تا پیام و سلام پروردگار را
به رسول خدا (ص ) ابلاغ کند و بگوید:
به راستى که على در
نزد تو به منزله هارون در نزد موسى است ، پس نام کودک را به نام پسر هارون نامگذارى
بنما
رسول خدا پرسید: نام پسر هارون چیست ؟ جبرئیل امین عرض کرد: شبر فرمود: زبان من عربى است ! گفت : نامش را حسن بگذار.
چه زیبا فرزندى که صورتى اراسته و سیرتى مزین از اوصاف نبى اکرم (ص ) تا در کانون گرم على و فاطمه رشد یابد و در زیر سایه الهى امام بزرگ گردد
وقتی این مطالب رو خوندم انقدر به دلم نشست که حیفم اومد ننویسم
این فقط قسمتی از باب ولایت تو زندگی ایشونه امیدوارم با خلاصه کردنم لطمه ای به این زیبایی نزنم
امام جایگاه و محل شناخت خداست و خالص در توحید او و آن که بخواهد به خدا برسد باید از امام شروع کند، و هر که بخواهد به محبت و عشق خدا دست پیدا کند، امام واسطه است واسطه فیض بین آسمان و زمین و آخرین پرده بین خدا و انسان . و اگر ریسمان ولایت محکم نباشد، رفتن به آسمان محال و شناخت خدا نیز غیرممکن است . این عقیده انصارى همدانى است .
و آسمان و زمین خلق نشد مگر به خاطر آن ها.
و امام اسم جامع و مظهر اتم
اسماءالله شد و خلیفه او، و امام مثل اعلاى خداست ، کتاب مبین و واسطه فیض است
.
دکتر على انصارى مى گوید:
ایشان در مورد ائمه مى گفتند
ائمه وجود ممتازى هستند که خداوند آن ها را سر حلقه کائنات خلق کرده و این علت غائى
و هدف نهایى آفرینش است . هدف نهایى آفرینش این بوده که خداوند به طفیلى وجود این
ها دیگران را خلق کرده است و ایشان تا این حد به محمد و آل محمد (ع ) احترام مى
گذاشتند. البته نه به این معنا که من خودم را مثلا فداى امام حسین (ع ) مى کنم و
فداى امام على (ع ) مى کنم و قضیه تمام شود؛ نه ! اگر انسان به ائمه اطهار (ع )
اظهار محبت کند و بعد هر کارى دلش خواست بکند و هزاران خلاف مرتکب شود، این اصلا با
ولایت سازگارى ندارد.
خویش را صافى کن از اوصاف خود |
تا ببینى ذات پاک صاف خود |
بینى اندر دل علوم انبیا |
بى کتاب و بى معید و اوستا |
ایشان سلوکشان طورى بود که اصلا مصائب حضرت ابا عبدالله (ع ) را نمى توانستند بشنوند. یک مراسمى روز یک شنبه منزل آقاى سبزوارى بود که یک نفر مرثیه خواند و حال ایشان بهم خورد.
اى عشق تو در عالم ، آتش زده بر جانها |
جانسوز عزاى تو، ثبت است به دورانها |
این سان که تو جان دادى در راه رضاى دوست |
عالم به تو مى نازد، اى اشرف انسانها |
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولى |
غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد |
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف |
اى خضر پى خجسته مدد کن به همتم |
دورم به صورت از در دولت سراى تو |
لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم |
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان |
در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم |
و او در فروردین سال 1339 وصیت هاى خود را به پسر بزرگش مى کند و مى گوید من دارم مى روم ؛ تو پدر بچه هایى مواظبشان باش ؛ این تقدیرى وارد شده از طرف پروردگار است و سرانجام عصر سه شنبه در 6 اردیبهشت ، 1339 ه . ش . مصادف با 29 شوال 1379 ه . ق . در بین نماز ظهر و عصر بر روى سجاده عشق هنگام نیایش با خداى خود، حالش به هم مى خورد و نیمه بدنش فلج مى شود.
و سرانجام ایشان در ساعت دو و ده دقیقه ظهر جمعه نهم اردیبهشت مطابق با دوم ذیقعده به سراى ابدى منتقل مى شود.
گفت پیغمبر که نفحت هاى حق |
اندرین ایام مى آرد سبق |
گوش هش دارید این اوقات را |
در ربائید این چنین نفحات را |
نفحه اى آمد، شما را دید و رفت |
هر که را مى خواست جان بخشید و رفت |
نفحه اى دیگر رسید آگاه باش |
تا از این هم وانمانى خواجه تاش |
این همه نوشتم تا به اینجا برسم اینجارو خیلی از ته دل بخونین(البته اگه تا اینجاشو خونده باشه کسی)
گر سوخت مرا جلوه دیدار عجب نیست |
کان شمع ، مراد دل دیوانه من بود |
پ.ن:ببخشید که این پست خیلی طولانی شد
پ.ن۲:از خلق جهان غیر حسین من سیرم با غیر حسین روز و شب درگیرم