نمیدونم چرا بعضی از شعرا و جمله ها یه تاثیری تو عمق وجود ادم میذاره که تا دنیا دنیاس هیچوقت فراموشش نمیکه حتی تو زندگی خیلی ها باعث عوض شدن بعضی از مسیرای زندگی یا تصمیم گیری های مهم میشه.
البته این قضیه محدود نیست به حرفای اسمونی دینی یا از این ...
خیلی از جملاته بزرگان عرفان و ذانشمندان و... هست که روی ادما تاثیر زیادی میزاره یا حداقل مارو به فکر فرو میبره
ولی من الان میخوام یه مصرع بنویسم که خیلی وقتا منو شرمنده خودم میکنه که یاد این شعر میافتم که میگه : مدعی بیخود مزن ایدگونه لاف عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد انهم زینب است
ولی حد اقل باید اونقدر معرفت داشته باشیم که مثل من شرمنده خودمون نشیم .
مصرعی که میخواستم بنویسم
ترک معصیت کنیم به احترام حسین
عده ای از ایرانیان مقیم کوفه بعد از اینکه اطلاع حاصل کردند که امام به کوفه نزدیک شده ولی حاکم عراقین مانع از ورود امام به کوفه شده تصمیم گرفتند خود را به امام برسانند
انها از کوفه خارج شدند و خود را به قادسیه در غرب کوفه رساندند در انجا فهمیدید که امام راه شمال را پیش گرفته است
انها کاروان امام را تعقیب کردند تا به کربلا رسیدندو در انجا به اردوگاه عمربن سعد برخوردند انها که راه را بسته دیدند تظاهر کردند که امده اند به سپاه سعد ملحق شوند ولی شبانه خود را به امام رساندند
رهبر انها (برویج)به فارسی(پرویز) به امام گفت ما امده ایم که دعوت تورا بپذیریم
امام به انها فرمود ایا میدانید عمربن سعد به من فقط تا فردا صبح مهلت داده و بامداد فردا به من حمله خواهد کرد؟ایرانیان گفتند ما از این موضوع خبر نداریم امام فرمود پس بدانید من و کسانیکه به من وفادارمانده اندفردا به قتل خواهیم رسیدو شما از راهی که امده اید برگردید تا کشته نشوید
ایرانیان گفتند ما به نزد تو نیامده ایم تا اینکه تو را ترک کنیم ما فردا به حمایت تو خواهیم جنگید
امام فرمود ولی کشته خواهید شد انها گفتند کشته شدن در راه شما برای ما سعادت است
امام فرمود اگر با من بمانید وکشته شوید در راه خدا کشته میشوید نه من زیرا من هم در راه خدا کشته حواهم شد
ایرانیان گفتند ما هم در راه خدا کشته خواهیم شد
به این ترتیب تعدادی از ایرانیانیکه در تاریخ تعداد انها
سی یا بیست یا بیست و پنج نفرامده در کربلا ماندند وو روز بعد در جنگ شرکت کردند و شهید شدند
(کتاب امام حسین و ایران
نوشته کورت فیشلر المانی ترجمه زبیح الله منصوری که بسیار جامع و به استناد تاریخ منداد جهان است)
اول بگم چرا اومدم این وبلاگو ساختم
من همیشه میام به وبلاگ دوستان سر میزنم
و کلی لذت میبرم چون خودم اصلا حوصله این کارارو نداتشم ولی
امروز یکی از دوستان به اسرار گفت بیا شعرایی که همیشه وقتی جمع میشیم و در مورد مولامون میگیو اینجا بنوس که بچه ها ام که نیستن و عاشقن که حتی یه مصرع شعر با دلاشون جوری بازی میکنه که میرن کربلا
اونا هم بخونن و دعات کنن دیدم اینم چه نوکریه قشنگیه
من نه حزبالله هستم
نه بسیجیم
نه جا نماز اب میکشم
ونه خیلی از این دسته ها
من عاشقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققم
واقعا این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
کس شنیده وحی گردد نازل از بالای نی
یا رود بر اسمان نور از قطار نیزه ها
صوت قران تو صبرم را ربود از دل حسین
زان سبب سر را زدم بر چوبه محمل حسین
چوب محمل زخم پیشانی گواهی میدهد
بهترین تقسیر قران را کناره نیزه ها