هر که شد از سر اخلاص عزا دار حسین نام او ثبت شد به طومار حسین


یک دهن خواهم به پهناى فلک
 
تا بگویم وصف آن رشک ملک


دیشب داشتم از جایی بر میگشتم پیاده قدم زنان تو عالم خودم بود ساعت دقیقا یک ونیم بود

از روبه روم یه ماشین با سرعت میومد سرمو بالا نکردم نگاه کنم سرعتش ازبالا پایین پریدن نورش  معلوم بود یعنی سرعت گیرها و چاله هارو داشت میپرید از من رد شد یهو زد رو ترمز

از صدای ترمزش برگشتم دیدم داره دنده عقب میاد(یه BMWسری 3)

به خودم گفتم حتما ادرس میخواد منم شروع کردم به سمت ماشین رفتن  دولا شدم بگم جانم؟!!

دیدم یه خانم حدودا ۲۴/۲۵ ساله با ظاهری کاملا امروزی ولی نه زننده...

گفتن سلام

گفتم علیک سلام

گفتن من شما رو میشناسم شما تو هیت حاجی حبوباتی خدمت میکنین

گفتم بله درسته چه کمکی از دستم بر میاد؟

گفتن میشه وقتتونو یه نیم  ساعت بگیرم؟(تو دلم گفتم بسم الله این موقع شب ...)

گفتم در مورد چی؟

گفت صبر کنین گوشیشو از کنار دنده برداشت یه شماره گرفت (همین که مشغول شماره گیری بود یه ته صدای نوحه میشنیدم از تو ماشین با صدای رضا هلالی البته روضه بود)

من حواسم به روضه بود که شروع کرد به صحبت الو مامان سلام

مامان یه اقایی بود تو هیئت حاجی انطوری اونطوری ... الان تو خیابون دیدمشون کناره منه چی کار کنم(خودتونو بزارین جای من واااا رفته بودم)

باشه باشه خدا حافظی...

میشه سوارشین مامانم گفته اگه براشون ممکنه بیارینشون اینجا باهاتون کار دارن

یه نگاه متعجب بهش کردم با گوشیم ساعتو نشون دادم گفتم ساعت نزدیک 2 ها در جریان هستین؟!!!!!! گفت اخی چه قشنگه میشه این عکس تم گوشیتونو برام بفرستین؟(عکس پشت صفحه گوشیم روی یه پوست نوشته زینب و دوری دلدار)

گفتم بله میفرستم ساعت 2 میشه فردا مادرتونو زیارت کنم گفت نه اگه بدون شما برم خونه خیلی بد میشه و...

دیدم نمیشه کاری کرد گفتم منزل نزدیکه گفتن همین جاس تو مهماندوست فرمانیه گفتم پس شما برین مامانو بیارین قرارمون ساعت 2و نیم جلو کتابخونه پارک قیطریه

گفتن باشه

رفت

منم باور کنین از تعجب تا 5دقیقه همون جا لب جدول نشستم البته چون اسم هیئت اومده بود تا حدودی خیالم راحت شده بود ولی بازم...

بگذریم طولانی نشه

رفتم دم کتابخونه  دیدم نشستن اونجا منتظر یه خانم 47/8 ساله بایه اقای حدودا 50 ساله با همین دختر خانم

رفتم جلو سلام کردم اول پدر خوانواده سلام کرد بعد مادرشون گفت سلام به روی ماهت پسرم(روی ماه؟؟!!)

مادر شروع کرد به صحبت

اقا ما از محرم تا حا لا ناراحتیم چرا اینطوری میکنین چرا با دل مردم بازی میکنین شما که اینهمه ساله دارین زحمت میکشین غلامی امام حسین رو میکنین این رسمش نی

(تو دلم گفتم نکنه کسی کاری کرده حرفی زده....)

گفتم رسم چی اخه حاج خانوم

پدر برگشت گفت چرا امسال هئیت رو برگذار نمیکنین؟!!!!

مشکلتون چیه اگه پوله ما حلش میکنیم اگه کلانتریه و... من حلش میکنم

گفتم نه حاج اقا ما نه مشکل مالی داریم نه ...نه ... نه...

شروع کردم به حرف زدن...

اخرشم گفتم هیئت هم امسال برقراره مثل هر سال با شکوهتر و با عظمت تر از هر سال

اینو که گفتم

حاج اقا یه خنده رضایت نشست رو لباش گفت خدارو شکر

حاج خانومه یهو زد زیره گریه گفت قربون امام حسین برم ...

میدونستم خودش نمیزاره جمع کنین مگه دست شماس دست خانوم فاطمه زهراس ...

بعد موضوع صحبتمون شد خود ارباب و کربلا و عاشورا و...

باید بودین و ارادت این خانواده رو نسبت به اهل بیت میدیدن...

باید میدیدن وقتی اسم امام حسین و حضرت عباس میومد چه ریز ریز اشک میریختن...



هر که شد از سر اخلاص عزا دار حسین

نام او ثبت شد به طومار حسین

ای خوش انکه حسینی شد و از دوی خلوص

پیروی کرد ز اندیشه و افکار حسین

یا رب این منصب شاهانه ز ما باز مگیر

تا که پیوسته بمانیم عزادار حسین

گرچه هستیم گنه کار خدایا مگذار

در قیامت در دل ماحسرت دیدار حسین


پ.ن:ترو خدا از رو ظاهر قضاوت نکنیم

پ.ن: شاید هرکس اون خانوم رو انوشب میدید تو دلش میگفت معلوم نی چی کشیده چی خورده رفته فضا داره با این سرعت میره!!! مرفه بی درد(شاید تو فضا بود ولی با روضه ارباب)

پ.ن

این قضیه برای بین 23 تا اخر ماه رمضونه درست یادم نیست چه روزی بود.به پیشنهاد یکی از دوستان با این موضوع اپ کردم

نظرات 21 + ارسال نظر
سینا جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:39 ق.ظ http://omide-ma.blogsky.com

سلام
عجب پیشامدی.واقعا این رو که نباید از روی ظاهر قضاوت کرد قبول دارم

سلام
...

هدی جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:45 ق.ظ http://elmoservat.blogfa.com

سلام

ناخواداگاه بعد از خوندن پستتون این شعر اومد تو ذهنم.

این حسین (ع) کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست
هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر است
هر کجا می گذرم جلوه مستانه اوست
هر کسی میل سوی کرببلایش دارد
من چه دانم که چه سریست به در خانه اوست...

واقعا درسته رو ظاهر یه نفر نمی شه قضاوت کرد...
ممنون .

سلام
چه شعری اومد تو ذهنتون
اتفا قا مداح ما اینو بی نظیر میخونه
هر خدا جوی تمسک به ولایش دارد
هر سری ارزوی بوسه به پایش دارد...

حق یارتون

سوز دل جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام کامنت قبلی سیاسی بود این کامنت رو حالا حال کن:
اول یه شوخی(( به به ان شا الله به پای اون خانومه پیر شی جوون! پدر زن اینا و مادر زن خوبند ماشا لله ماشا لله .....اوه پسر تا تنور داغه بچسبون بابا کجا می خوای یه خونواده مایه دار ارادتمند امام حسین گیر بیاری؟! عزیزم برو جلو نترس مشکل مادی حل می شه یعنی شده! البته آخر داستانو نگفتی ها آی ناقلا حتما تا حالا باهاش قرار مدار عروسی رو تنظیمیدی! ان شا الله خوشبخت شی!!!!))
گذشته از شوخی من کاملا باهات موافقم به هیچ وجه به ظاهر نباید قضاوت کرد انچه که مایه قضاوته اول طرز تفکره دوم عمله..................
عارف به همه عشق می ورزد چون خداوند(محبوبش) به همه عشق می ورزد.یه سر بزنی چیزی ازتون کم نمی شه ها: مش غلام حسین جان
التماس دعا

سلام اخوی
واقعا پسری که بره تو این خونواده خوشبخته حوش به سعادتش
مطمئن باش اخوی اگه اون ارادتی که من دنبالشم تو هر خانمی ببینم
الان از پای کیبورد پا میشم میرم خواستگاری(البته کی دختر به ما میده؟!!!
اتفاقا بچه ها میگن مهدی زن بگیره ...بگذریم
چشم بغد جواب دادن کامنتها خدمت میرسم
شما لطف داری

راضیه جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ http://www.judyabot.blogfa.com

سلام.....!

روم سیاه!

خواهشا بنده را شطرنجی بفرمایید!

آخه این ولایتتون اینترنت نداره!
.
.
.
.
پست زیبایی بود
واقعا که عشق حسین عالمگیره!....
چقدر میشه از این آدما درس گرفت!

التماس دعا

سلام
شوخیش هم بده
رو دشمنتون سیییییییییاه
ولایت ما اینترنت داره شما ندارین
البته وزیر اسیق فناوری اطلاعات در دوره وزارتشون بسار وعده و وعید دادند در مورد اینترنت ....که ما در رویا بودیم اما زهی خیال باطللللل
ولی ابراد نگیرین از دیار ما امکانات نداره ولی مردم خوبی داره...
.
.
.
دقیقا همینطوره راضیه خانم
این گذر گاه که مشتاق فراوان دارد
نام عباس علی بر سر ایوان دارد

دعا گوییم

azad جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://charand-parand.blogfa.com

از ازل ایلو تبارم همه عاشق بودند ////سخت دلبسته ی این ایل وتبارم چه کنم.........
سلام ........
سلام به اقامون امام حسین که نامش همیشه تو پهنای اسموناست........و گناه کارایی عین منو هم تو مکتبش را می ده....امام مون اهل دله....اقاست ....به همین خاطره که من و شما و یا هرکسی دیگه که صادقانه و حتی ظاهری بهش نگاه می کنیم بی توجهی بهش نمی کنه اخه اقام سروره .....
گاهی فکر میکنم اگه حسین اینه ببین اقامون علی چی بوده اگه اقامون علی یه چیز دیگه است ببین خانم فاطمه و پیامبرمون چی بوده حالا اگه همه ی اینا شاهکارن ببین خالقمون چیه !!!!!!
من همچنان در اول وصف تو مانده ام......................
پستتون عالی بود من بارها بااین قضیه روبروام وهمیشه سعی دارم از ظاهر بینی تو خودم جلوگیری کنم ......
خیلی قشنگه که خدا عین بنده اش نیست با دلاست ....همینه که خیلی ها این طوری جذب خدا و پیامبر میشن و تهشم......
کرم اقا امام حسین همه گیره پس من هرگز تعجب نمی کنم اگه خیلی ها توقلبشون مهر اقام باشه..........
سفره ی محبت اقا گسترده است خدایا قسمت کن .....قسمت کن که اقا ازم راضی باشه.........
التماس دعا دارم از اقا بخوایید....همین....فقط پاکبازی مخلصانه برایم بخواهید.....
کاروانیان کربلا در رهندو رستگاری نزدیک

سلام
گاهی فکر میکنم اگه حسین اینه ببین اقامون علی چی بوده اگه اقامون علی یه چیز دیگه است ببین خانم فاطمه و پیامبرمون چی بوده حالا اگه همه ی اینا شاهکارن ببین خالقمون چیه !!!!!!
عالییییین مثل همیشه اگه ما سعادت داشتیم تو جلسه فردا زیارتتون کنیم حتما یادم بندازین در مورد این مضوع صحبت کنیم
دعاتون از اقا یه چیزایی براتون میخوام که ...
خیلی دغام کنین

د جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ

سلام...

آخ آخ از این پ.ن اول. یکی از آرزوهامه که هیچ وقت زود قضاوت نکنم در مورد کسی. اصلاً تا میشه قضاوت نکنم...

خاطره اش برام جالب بود، اگر بخوام صادقهانه هم بگم تا حدی غریب...

سلام
هنوز تو شکم شما اینجا !!!!!
خیلی خوشحال شدم ...
ایشالله به ارزوتون برسین
منم به ارزوم برسم که خوش اخلاق و صبور باشم
امیییییییییییین
حضرت حق یارتون

[ بدون نام ] جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:22 ب.ظ

چه اتفاق عجیبی!!
چه جریانات جالبی براتون اتفاق میفته!!
جداها!
بعد از کجا فک کرده بودند که قراره دیگه هیئت برقرار نباشه؟! خیلی عجیبه!
طرف تو نخت بوده ها تو اون تاریکی تشخیصت داده!!
آدم یاد جریان حضرت شعیب و دختراش میفته!
نگفت بابایی اینو به غلامی قبول کن؟!
خوب نصف شبی مامانی و بابایی هم بیدار بودنا!
اینا شوخی بودا... ولی شاید تلخ بود
دنیای فرمانیه و قیطریه انگار با جاهای دیگه فرق داره... ولی هرگز رو ظاهر کسی نباید قضاوت کرد

سلام
یه سری اتفاقات خودشون برام میافته یه سریاش نه من سرو درد میکنه برای اینکارا خودم میشازمش ببینم چی از توش در میاد
اول فکر کردم از اشنایانین ولی با این سواتون فهمیدم که نه نیستین
پارسال شام قریبان پشت میکرفن یکی از بزرگانمون اعلا کرد من دیگه از سال دیگه امکان داری نیام حاج اقا حبوباتی هم میکرفن رو گریفت گفت اگه ایشون نباشه از سال دیگه دسته ندارییم فقط تو خود حسینیه میمونی
که داستانش طولانیه
اون شبم من از خودم گفتم کی میگه نیست هست و...
رو این حساب که مگه میشه خانم فاطمه زهرا بزاره گوشه ای از مجلس اقا کم بشه ؟پر شکوه تر و با عظمت تر هم میشه
نه طفلی اون خانومه من از ۷ سالگی تو این هیئت بزرگ شدم تقصیر ایشون نیست
(به قل راضیه خانم یه پپسی برا خودم باز کنم یه شمرون ما رو میشناسن
)
فرمانیه رو نمیدونم و لی وقتی همه جهان اب بود بعد خشکی ها به وجود اود اولین خشکی که از اب اومد بیرون قیطریه بوده
جدا از شوخی
دنیای امام حسین با تمام دنیا های عالم امکان فرق میکنه...
بود فرمانروای کشور دل
خوشا ملکی که سلطانش حسین است
چه صحراییست یا رب وادی عشق
که تنها مرد میدانش حسین است
بگو اهریمنان کربلا را
که این صحرا سلیمانش حسین است

د جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:43 ب.ظ

البته در جریان هستید که کامنت نگذاشتن دلیل بر ندیدن نخوندن و فکر نکردن نیست،
سابقه خوندن مطالب اینجا به خیلی قبل تر از وقتی برمیگرده که شما تشریف آوردید.

بله دقیقا در جریانم
منظور منم سر زدن به این وبلاگ بود
چون من فقط (د) رو تو وبلاگ دوستان دیدم
برای همینم خوشحال شدم از تشریف فرماییتون به خونه خودتون

حسل شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ http://taraavosh.blogsky.com

بعد از یه عمر لینک کردن شما تازه باید از سایه ی ابر بیاید سراغ ما؟
خب ما رو هم لینک کنید.!

اینکه میگید نباید رو ظاهر قضاوت کرد صد در صد درست ولی گاهی یه چیزایی با هم قاطی میشه. کسی که حب املم حسین داره و حجاب خوبی نداره معدلش میاد پایین... مث کسی که حجاب داره ولی غیبت میکنه... مواظب باشیم معدلمونو نیاریم پایین. البته هیچ تضمینی نیست که اونی که حجاب درستی نداره غیبت هم نکنه... در کل بنده شناس خداست.آدم نباید هیشکیو برتر از خودش بدونه
هممون باید مواظب موش دزد باشیم تا حسناتمون نپره

سلام
قبول باشه...
واقعا چه حرف خوبی زدین
عادت کرده بودم چون همیشه از سایه ابر میومدم
عادت اینطوریه ها خیلی وقتا حواست نیست به یه کاری عادت کردی تا کسی هم بهت نگه نمیفهمی
دقیقا حرفتون درسته
مثل همیشه عالی
دعا میکنم زودتر برین مشهد زیارت ...
اقامون امام رضا پشت و پناهتون

مینا شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ق.ظ

چه خانواده باحالی بودن خدایییش

سلام
خیلی ...
از پدر خانواده خیلی خوشم اومد خیلی شمارش رو هم بهم داد

مهرگان شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com/

سلام
خوب هستین؟
درباره این پستتون سکوت کنم بهتره

راستی کامنت شما رو به موقع دیدم!!
تو صحن انقلاب اسلامی
یا به قول خودتون سقاخونه
سلام شما رو به حضرت رسوندم

در پناه حق

سلام
زیارت قبول...
شکر...
چه خوب که به موقع دیدین کلی رو دعاتون حساب کرده بودم
اخی صحن سقا خونه حیلی خوبه حیلی ارامش بخشه
من هر وقت میرم پا بوش فقط تو صحن سقا خونم
دستتون درد نکنه انشالله همیشه سلامت باشین

حضرت حق یارتون

smn شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ب.ظ http://http://shariati-ostad.blogfa.com/

سلام مهدی جان
اینم وبلاگم
منتظر نظراتت هستم

hiiiiiiiiiiiiiمهدی جان
دستت درد نکنه اخوی
با کمال میل خدمت میرسم
خیلی عزیزی...

smn شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ http://shariati-ostad.blogfa.com/

فکر کنم اینیکی بره
www.shariati-ostad.blogfa.com

دیوونه غربتی! یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ب.ظ http://kansas.persianblog.ir

بسم رب الحسین علیه السلام
سلام علیکم،
دلداده عزیز
زیبا بود ...
این دستگاه شاه و فقیر نمیشناسه ...
این دستگاه بالا شهر و پائین شهر نمی شناسه...
ارباب یکی ست ... ما همه دیوانه ...
-------

از بار غمت قد فلک خم مانده
در دیده ما بارش نم نم مانده
ای سینه زنان به وقت شرعی عزا
هفتاد دو روز تا محرم مانده

محتاجه یک آمینه جانانه ام به یک دعای کهنه ...

احسنت...
خدای ارباب یارت اخوی
واقعا همینطوره...
--------------
چه شعری ...
دست رو دلم گذاشتین ...
------------------------

گر راه حسین رفته اگاه شوی
خم عاشق و هم بی قرار این راه شوی
داخل چو شوی به جمع یاران حسین
چون یوسف مصر خارج از چاه شوی
----------------------------------------------------------
امییییییییین یا رب العالمین

امیر یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

سلام

این اولین بار که میام به وبلاگت اونم برای یاد آوری نوشتن مطلبی که درباره نماز قول دادی

یادت اومد

شنبه بعد از ظهر پارک قیطریه ....

مخلصیم

سلام
بزرگان به ما سر بزنن مایه افتخاره

حتما حتما حتما

راستی شما تو جلسه نباشی جلسه صفا نداره

اقایییییییییییی

فدائی سید خراسانی یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ http://www.hazratemah1318.blogfa.com

با عرض سلام و خسته نباشید...
با پرسش و پاسخ 4 به روزم باسوال ((مسلمانان عقیده دارند که اگر در قرآن مطلبی وارد شده، از روی حکمت بوده و حتما تمام جوانب آن رعایت شده است در حالی که در یک حکم قصاص که قرآن آن را صادر کرده، پنج اشکال از دیدگاه عقل و عاطفه انسانی دیده می شود که به آنها اشاره می کنیم:

1-جنایتی که قاتل مرتکب شده بیش از این نیست که انسانی را از بین برده باشد، ولی اسلام همان کار را با قصاص تکرار می کند. 2-صفات ناپسند را باید با تربیت صحیح از میان مردم برداشت در حالی که در قصاص فقط حس انتقام جوئی بیشتر می شود. 3-آدم کشی و قتل از انسان های سالم هیچ گاه سر نمی زند . حتما قاتل از نظر روانی مبتلا به بیماری است و باید معالجه شود و قصاص نمی تواند دوای چنین بیمارانی باشد. 4-مسائلی که مربوط به نظام اجتماعی است، باید دوش به دوش اجتماع رشد کند. بنابر این، قانونی که در هزار و چهار صد سال پیش از این پیاده می شد، نباید در اجتماع مترقی امروز عملی شود. 5-آیا بهتر نیست به جای قصاص ، قاتل را زندانی کنیم و با کار اجباری از وجود آنها به نفع جامعه استفاده کنیم؟

آیا با این همه اشکالات عمده ای که در حکم قصاص وجود دارد ، جائی برای ادعای حکمت در این حکم باقی می ماند؟))
منتظر حضور گرم و با برکت شما دوست عزیز
یا علی...التماس دعا

حسل سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ب.ظ

ممنون از لینک

حسل چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ق.ظ http://taraavosh.blogsky.com

سلام به روزم.
حالا که چی؟!

M.M شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ

سسلام خوبین ؟
1)
نصفه شب بیرون چه می کردید؟
2)چه اتفاقاتی واسه شما روی میده جالبه نه؟
3)اصولا ما عادت کریم از روی ظاهر قضاوت میکنیم
4)این بلاد شما هوز نت نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ما هم همچنان بی نتیم
بلاد شما صاحب خونه هاش هم به صاحب خونه نمیبره
دعا کنین این همسایه هامون خوب باشن
دارم دیونه میشم!!!!!!!!!!!!!!
من یکی حوصله همسایه ناجور ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!
4)واژه ارباب رو دوست ندارم
انگاری هیئتیها با این واژه خیلی حال میکنن من یه جورایی این رو پشتوانه دین بدون علم و عمل میدونم
به کار نبریم بهتر نیس؟
جاش بگیم آقام؟
دعا یادتون نره
در پناه خدا

ترانه پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ http://40adabestan.blogfa.com/

سلام
واقعا برام جالب بود مخصوصا ساعت اتفاق!

سما یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ق.ظ http://finding-neverland.blogfa.com

سلام
من تازه شروع به وبلاگ نویسی کردم گرچه این ماجرا رو قبلا از زبون راضیه شنیده بودم اما حیفم اومد نظرمو نگم.
واقعا که خوب بود نباید از ظاهر قضاوت کرد کاش همه اینو میفهمیدن!
خوشحال میشم به نیم وبلاگم سر بزنین
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد